زمان تقریبی مطالعه: 5 دقیقه
 

درخواست ایجاد باغ (قرآن)





مشرکان هر روز بهانه‌ای می‌تراشیدن و از پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله معجزه‌ای می‌خواستند، یکی از این درخواست‌ها که از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله داشتند، ایجاد باغ بود.


۱ - معجزه ایجاد باغ



مشرکان برای ایجاد باغی به صورت معجزه از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله درخواست کردند:
وقالوا لن نؤمن لک حتی... • او تکون لک جنة من نخیل وعنب فتفجر الانهـر خلــلها تفجیرا. و گفتند: «ما هرگز به تو ایمان نمى‌آوريم تا اينكه .... يا باغى از نخل و انگور از آن تو باشد و نهرها در لابه ‌لاى آن جارى كنى ...
هر کس به اندازه محدوده فکر خود سخن می‌گوید، و به همین دلیل سخنان هر کس نشانه میزان سطح فکر او است. افرادی که جز به فکر مال و مقام نیستند چنین می‌پندارند هر کس سخنی می‌گوید نیز در همین رابطه است.
به همین جهت اشراف کوته فکر قریش گاه به پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله پیشنهاد مال می‌کردند، و گاه مقام، تا دست از دعوتش بردارد، آنها روح پهناور پیامبر را با پیمانه بسیار کوچک اندیشه خود اندازه گیری می‌کردند.
آنها حتی فکر می‌کردند اگر تلاش کسی برای مال و مقام نباشد حتما دیوانه است و شق چهارمی ندارد! و لذا گفتند اگر نه این را می‌خواهی نه آن را شق سوم را بپذیر اجازه بده برای درمان تو از اطباء دعوت کنیم! آنها همچون کسی که در یک اطاقک بسیار کوچک زندانی باشد و چشمش به آسمان پهناور و آفتاب درخشنده و این همه کوه و دریا و صحرا نیفتاده تا پی به عظمت عالم هستی ببرد می‌خواستند روح ناپیدا کرانه پیامبر را با مقیاس‌های خود بسنجند.
از این گذشته ببینیم آنها چه چیز از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌خواستند که در اسلام نبود، آنها زمین‌های آباد چشمه‌های پر آب، باغ‌های نخل و انگور، و خانه‌های مرفه تقاضا می‌کردند، و می‌دانیم که اسلام در مسیر پیشرفت خود آن چنان تمدن شکوفایی به وجود آورد که امکان همه گونه پیشرفت اقتصادی در آن بود، و دیدیم که مسلمان‌ها در پرتو همین برنامه قرآن بسیار فراتر از آن رفتند که مشرکان عرب با فکر ناقصشان طالب آن بودند.
آنها اگر چشم حقیقت بینی داشتند هم پیشرفت‌های معنوی را در این آئین پرشکوه می‌دیدند، و هم پیروزی‌های مادی را، چرا که قرآن ضامن سعادت انسان در هر دو زمینه است.
آیات حکایت می‌کند که مشرکان، خواهان معجزه بودند.

۲ - درخواست‌های واهی



وقالوا مال هـذا الرسول... لولا انزل الیه... • ... او تکون له جنة... و گفتند: «چرا این پیامبر ...(نه سنت فرشتگان را دارد و نه روش شاهان را! ) چرا فرشته‌ای بر او نازل نشده .... یا باغی داشته باشد...
از آنجا که در آیات گذشته بخشی از ایرادهای کفار درباره قرآن مجید مطرح گردید و به آن پاسخ داده شد، در آیات مورد بحث بخش دیگری را که مربوط به رسالت شخص پیامبر است مطرح کرده و پاسخ می‌گوید.
می‌فرماید: آنها گفتند چرا این رسول، غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟! (و قالوا ما لهذا الرسول یاکل الطعام و یمشی فی الاسواق).
این چه پیامبری است که همچون افراد عادی نیاز به تغذیه دارد، و در بازارها برای کسب و تجارت، و یا خرید نیازمندی‌های خود راه می‌رود، این نه سنت رسولان است، و نه شیوه ملوک و پادشاهان! در حالی که او می‌خواهد هم ابلاغ دعوت الهی کند و هم بر همه ما حکومت نماید!.
اصولا آنها معتقد بودند افراد با شخصیت نباید شخصا برای رفع حوائج خود به بازارها گام بگذارند، باید ماموران و خدمتگزاران را به دنبال این کار بفرستند. سپس افزودند: چرا لا اقل فرشته‌ای از سوی خدا بر او فرستاده نشده که به عنوان گواه صدق دعوتش، همراه او، مردم را انذار کند؟! (لو لا انزل الیه ملک فیکون معه نذیرا).
بسیار خوب به فرض که قبول کنیم رسول خدا می‌تواند انسان باشد، ولی آخر چرا یک انسان تهی دست و فاقد مال و ثروت؟ چرا گنجی از آسمان برای او نفرستاد، و یا لااقل چرا باغی ندارد که از آن بخورد و امرار معاش کنند؟! (او یلقی الیه کنز او تکون له جنة یاکل منها).
و باز به اینها قناعت نکردند و سرانجام با یک نتیجه گیری غلط او را متهم به جنون ساختند چنان که در پایان همین آیه می‌خوانیم: و ستمگران گفتند‌ ای مردمی که به او ایمان آورده‌اید شما تنها از یک انسان مجنون و کسی که مورد سحر ساحران قرار گرفته است پیروی می‌کنید.
از مجموع آیات فوق چنین استفاده می‌شود که آنها در واقع چند ایراد واهی به پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله داشتند که مرحله به مرحله از گفتار خود عقب نشینی می‌کردند. نخست معتقد بودند اصلا او باید فرشته باشد، اینکه غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود مسلما فرشته نیست! بعد گفتند: بسیار خوب اگر فرشته نیست لااقل فرشته‌ای به عنوان معاونت همراه او از سوی خدا اعزام گردد.
باز هم از این هم تنزل کردند و گفتند به فرض که پیامبر خدا بشر باشد باید گنجی از آسمان به سوی او انداخته شود!، تا دلیل بر این باشد که او مورد توجه خدا است! و در آخرین مرحله گفتند: به فرض که هیچیک از اینها را نداشته باشد لااقل باید آدم فقیری نباشد، مانند یک کشاورز مرفه، باغی در اختیارش باشد که از آن زندگی خود را تامین کند! اما متاسفانه او فاقد همه اینها است و باز هم می‌گوید پیغمبرم!! و در پایان نتیجه گیری کردند که این ادعای بزرگ او در چنین شرائطی دلیل بر آن است که عقل سالمی ندارد!

۳ - پانویس


 
۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۹۰ - ۹۱.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۲۸۵.    
۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۲۰۲.    
۴. فرقان/سوره۲۵، آیه۷ - ۸.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۲۶.    


۴ - منبع



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۱۱۱، برگرفته از مقاله «درخواست ایجاد باغ».    


رده‌های این صفحه : باغ | موضوعات قرآنی




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.